محل تبلیغات شما

خسته‌ام.

خسته از زیر پای خودم بودن.

از دیگران گله ندارم، حتی از خودم شکوه نمی‌کنم. فقط خسته‌ام کمی.

از تکرار ِ نگاه ِ خودم به زیر ِ پایِ خودم. رد نمی‌شوم از خودم حتی که به خودم برسم. دائم می‌روم و برمی‌گردم گاهی به بهانه‌ی مرور و گاهی به سودایِ عبور.

عمر آدم کم است. از عمرم کمی رفته و کمی مانده شاید. چه دور مانده ام از جایی که دوستش دارم. و این غربت و پابسته‌گی حالم را گرفته کرده.

چشمم باز شده اما غبارهای رفته در چشمم اشکم را درآورده و خون به چشمانم انداخته. می‌ترسم از شبیه شدن به در راه مانده‌ها و بی‌راه رفته‌ها و گم‌شده‌ها.

اما هنوز نمرده‌ام و می‌توانم بمیرم باز. اما دلم زندگی کردن می‌خواهد. خسته‌ام اما در جواب چه می‌خواهم هنوز تمام توانم را جمع می‌کنم و می‌گویم زندگی. لبخندِ خسته‌ام را رو می‌کنم که بگویم دوستت دارم ای دوستی.

 

 

بیشترم کن.

این که هستم خیلی کم است خیلی.

 

 

 

این طور نگاهم می‌کنی بهترم

نامت را نمی دانم اما می‌شناسمت

امشب کمی لخت‌تر بغلم کن

خسته‌ام ,کمی ,ِ ,مانده ,می‌کنم ,چشمم ,کم است ,از خودم ,گم‌شده‌ها اما ,اما هنوز ,و گم‌شده‌ها

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دهه فجر